تو دلم همش میترسم...از مسئولیتی که تا حدی با ریسک قبول کردم...از اینکه دوباره مادر شدم..از مشکلات بچه ها....از اینکه من مامان بیخیال و ریلکسی نیستم...از اینکه اصلن از پسش برمیام؟؟؟؟از بزرگ شدنشون میترسم...از تربیتشون...از اینکه اونی که من میخام میشن؟حالا که من شدم مامان دو تا پسر اینا همه منو میترسونه و خیالمو ناراحت میکنه...حتی از ارتباطشون باهم..نمیدونم دلم میخاد خیلی خیلی باهم خوب و مهربون باشن...و در واقع نمیخام مث ما باشن...تمام انگیزه ام برای بچه دوم همین بود و بس....که بچم تنها نباشه...خدایا همه اونچه از اختیارم خارج هست رو می سپرم به تو...کمک کن بتونم با کمک "م"از پسش بر بیایم....سایه "م"و همه باباها رو بالا سر زن و بچه شون حفظ و مستدام کن...
- ۹۵/۰۸/۲۵