یه وقتایی که حس میکنم مامان خوبی هستم ولو مقطعی،و از خودم راضی میشم...اونجور وقتا خودمو دوس دارم...مثلن وقتی غذام رو گازه و برای آرتا که یکم ناخوش احواله غذای جدا میذارم و براش شربت قرص جوشان ویتامین سی و آبجوش عسل و آبلیمو درست میکنم و میبینم بچم سرحال اومد...و غذای ظهر آقامون هم داره رو به راه میشه و دور خونه تمیزه و خودمم دوشمو میگیرم و نمازمو میخونم و لباس خوشکل میپوشم و موهامو مختصر بابلیسی میکنم برای استقبال از آقامون...همین لحظه های بی اهمیت" من یک زن خوشبخت میشم"...
- ۹۵/۰۸/۲۶