زنی ایستاده بر بلندای احساس

روایت روزمرگی ها و تنهایی یک بانو

زنی ایستاده بر بلندای احساس

روایت روزمرگی ها و تنهایی یک بانو

  • ۰
  • ۰

زنی خوشبخت

یه وقتایی که حس میکنم مامان خوبی هستم ولو مقطعی،و از خودم راضی میشم...اونجور وقتا خودمو دوس دارم...مثلن وقتی غذام رو گازه و برای آرتا که یکم ناخوش احواله غذای جدا میذارم و براش شربت قرص جوشان ویتامین سی و آبجوش عسل و آبلیمو درست میکنم و میبینم بچم سرحال اومد...و غذای ظهر آقامون هم داره رو به راه میشه و دور خونه تمیزه و خودمم دوشمو میگیرم و نمازمو میخونم و لباس خوشکل میپوشم و موهامو مختصر بابلیسی میکنم برای استقبال از آقامون...همین لحظه های بی اهمیت" من یک زن خوشبخت میشم"...

  • ۹۵/۰۸/۲۶
  • آنه شرلی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی