دلم گرفته...الانه که اشکام بریزه...خونه تنهام...ارتا پایینه و "م" رفته برام خرما و اجیل بخره...آخه نیم نخودکم با این وضع مامانش که نمیتونه خوب غذا بخوره،ضعیف میشه خدای نکرده...داشتم میگفتم..خابم میاد خیلی...ضعف دارم و با زحمت کارای خونه رو انجام میدم...هوا خیلی گرمه و ماهم ماشینو فروختیم و پ.ش و م.ش هم مسافرتن بنابراین هم تنهاییم هم بی ماشین تر...کاش بتونم روپاشم زودتر...کاش این مرداد لعنتی هر چه زودتر تموم شه...من دلم هوای خنک میخاد و حال و هوای پاییزی...آخخخ...خدایا کمکم کن
- ۹۵/۰۴/۳۰