زنی ایستاده بر بلندای احساس

روایت روزمرگی ها و تنهایی یک بانو

زنی ایستاده بر بلندای احساس

روایت روزمرگی ها و تنهایی یک بانو

  • ۰
  • ۰

نوشتنم نمیاد...وقتی خیلی وقته اینجا ننوشتم.همینقدر بگم که برای دومین بار دارم حس مادری رو تجربه میکنم...دقیقن شایدم تقریبن یه ماهه که فهمیدم و جوونه تو دلم حدود دوماهشه...البت با حساب دکتر بیشتر از دوماه،و من سه هفته اس که حالت تهوع و خاب الودگی دارم،شدیددد...و آزار دهنده...خسته شدم...هر چی بخورم بعدش تهوع دارم و دهنم بدمزه اس.. مدام خابم میاد...کاش تموم شه این سه ماه...به علاوه گرمای کشنده هرچند من جز تو هوای خنک عصر و غروب بیرون نمیرم اما واقعن این گرما حالمو بدتر میکنه...دلم میخاد زودتر شهریور و مهر بیاد...حتی آبان و حتی...نه پاییز و زمستون رو دوس دارم...نیم نخودکم با حساب دکتر 14 بهمن به دنیا میاد به امید خدا...راستش نگرانم اما خب خاب الودگی و کسل بودنم اجازه فکر رو ازم گرفته...مگه چیزای دم دستی و روزمره و نه اتفاقات آینده...اذان ظهرو گفتن پاشم نماز بخونم شاید حالم جا اومد...

  • ۹۵/۰۴/۲۲
  • آنه شرلی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی