زنی ایستاده بر بلندای احساس

روایت روزمرگی ها و تنهایی یک بانو

زنی ایستاده بر بلندای احساس

روایت روزمرگی ها و تنهایی یک بانو

  • ۰
  • ۰

بی خبری...

نوشتن برام سخت شده...خجالت می کشم...مث خانواده ای که اعضاش بعد مدتها همو میبینن و روشون نمیشه تو صورت هم نگاه کنن و حرفاشونو بزنن...هنوز با اینجا مانوس نشدم...ضمن اینکه با اومدن تلگرام و اینستا و ورودشون توی دنیای تنهای من دیگه خودبخود از وبلاگ نویسی فاصله گرفتم..حرف زیاده واسه گفتن...اما نمیدونم از کجا و چطور بگم...روزمرگی های من مث سابق می گذرند...همچنان دنیام پرشده از خودم و پسرمو باباش و گاهی خانواده هامون...آرتا تا سه ماه دیگه سه سالش تموم میشه و پسرکم بزرگ میشه...یادش بخیر وقتی تازه دنیا اومده بود حال روحی خوبی نداشتم...همش به خاهرم که دخترش اون موقه سه ساله بود غبطه میخوردم و میگفتم کی بشه بچه منم اونقدی بشه و انقد ضعیف و ناتوان و وابسته نباشه...اما ...نمیدونستم روزبه روز که بزرگتر میشن سختی ها و اذیتهاشون بیشتره...آرتا کلن از نوزادیش همه چیش عالی بود...هم خوش خلق بود هم خیلی خوش قلق بود...خابش خوب بود...زود پستونک گرفت...و تا دوسالگی وهقعن خیلی خوش اخلاق و خنده رو و به قول م.ش نوه آبرومندش بود..اما بعد از دوسالگی اذیتاش شروع شده....گریه وو و بدقلق و بد غذا و دست بزن هم در آورده...بچه ها رو خیلی دوس داره اما از روی بازی همش می زندشون...و از این بابت حسابی در عذابم...وقتی با خودمونه و تنها مشکلی نیس اما با دخترخاله هاش یا پسرعمه هاش تو بازی و خنده می زنه...البته من و باباشم گاهی که اوضاع وفق مرادش نی همچنین مورد نوازش قرار میده!!!واقعن گاهی کم میارم و از دستش میشینم گریه میکنم...اگه یه موقه چیزی باب میلش نباشه انقد گریه و جیغ و داد میکنه که بالا میاره...و انقد اصاب من و باباشو بهم میریزه که مجبوریم ماهم واکنش بدی نشون بدیم...واقعن خسته شدم از کاراش...نمیدونم چه اشتباهی در تربیتش مرتکب شدم...خیلی سعی میکنم مامان آرومی باشم ،صبور باشم اما واقعن گاهی کم میارم...از ارتا که بگذریم میرسیم به خودم...این مدت و بخاطر همین درگیریهام مدام سردرد میشدم...یعنی تا خسته میشدم یا آرتا عصبیم میکرد پشت سرم به شدت درد می گرفت...تا اینکه مامانم شماره یه متخصص رو بهم داد و رفتم پیشش و باهاش حرف زدم و گفتم مشکلم رو و البته ناگفته نماند بخاطر نیم ساعت که فقط من حرف زدم و اونم دوتا قرص ناقابل برام تجویز کرد 80 تومن یه دفعه و 30تومن در مراجعه بعدی سلفیدیم...و البته سردردم با خوردن قرص ها واقعن رفع شد...و اینکه من شدیدن با دارو و دکتر مگر در مواقع کاملن لزوم،مخالفم و شدیدن از قرص حذر میکنم اما دکترم بهم اطمینان خاطر داد که قرص ها خفیفه و کمکت میکنه که بهبودی بیابی...و ماهم بحرف گوش دادیم...و اما "م"هم خوبه...جدیدن مجبورش کردم بره باشگاه و ورزشو از سر بگیره...والله یعنی چی که همش در خدمت خانواده بچم یکمم به خودش برسه...از رابطمون هم باید بگم راستش دیگه از صرافت کردن و واکاوی چند و چون و کیفیت رابطه مون با وجود ارتا ،افتادم...انقد درگیر سر و کله زدن با این بچه ام که بهش کمتر گیر میدم(آیکون خجالت و چشمک)...آهان یه چی دیگه همین ماه اخیر ماشینو فروختیم و به دنبال ماشین بهتر بودیم و البت با توجه به جیبمون پولمون به ماشینهای وطنی-علیرغم میل باطنی-می رسید و منم فقط 206 اس دی می پسندیدم و چن تا نشون کرده هم داشتیم و با جستجوهای فراوان اخر به پرشیا 93 بسنده کردیم...بازم خدارو شکر...دارم با موبایل تایپ می کنم نمیدونم چرا این کلید برو خط بعدیش ،کار نمی کنه؟! و امای بعدی اینکه من الانه شدیدن استرسی ام چرا که علایم و نشانه های دال بر بارداری به شدت در من بیداد میکنن...بعلت عمومی بودن صفحه از تشریحش معذورم...اما دقیقن علایمی که سر بارداری اولم داشتم رو دارم...(آیکون ترس) اما بیبی چک منفی رو نشون داد و من فک میکنم که اشتباه نشون داده...نگرانم و بین دو حس ترس شدید و خوشحالی مبهم بابت نمیدونم چیش؟!،گیر کردم...اما می ترسمش بیشتره...خدایا خودت باسم درست کن...بهم صبر و توان و انرژی و اعصاب اروم عطا کن...راستی امروز اربعین حسینیه...هرچند غروب شد..اما التماس دعا...برا امروز بسه...ناپرهیزی شد...اگه نینی داشته باشم اسمشو چی بذارم...دلم دختر میخاد...(آیکون دیوانگی)...



  • ۹۴/۰۹/۱۱
  • آنه شرلی

نظرات (۲)

خیلی ریزه فونتش
خدایی خودت باشی حاضری بخونی


پاسخ:
جدی؟!چرا واسه خودم ریز نیس...خب نخون اگه سختته دوست عزیز...
دوست عزیز 2-3سالگی  سن لجبازی بچه هاست.این عکسالعملاش کاملا طبیعیه.نگران نباش این روزاهم میگذره
پاسخ:
اوهوم...امیدوارم خدا بهم توان و اعصاب بده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی